می دونست دلم اسیره ولی رفت
می دونست گریه ام می گیره ولی رفت
می دونست تنهایی سخته ، می دونست
می تونست باهام بمونه ، نتونست
می دونست دلم شکسته ولی رفت
غم اون تو دل نشسته ولی رفت
می دونست دلم اسیره ولی رفت
می دونست گریه ام می گیره ولی رفت
می دونست تنهایی سخته ، می دونست
می تونست باهام بمونه ، نتونست
می دونست دلم شکسته ولی رفت
غم اون تو دل نشسته ولی رفت
یک برو بر زبانم آمد به خاطر تو
و هزار هزار “بمان” که در دلم ماند که ماند که ماند …
باز هم مثل همیشه که تنها میشوم ،
دیوار اتاق پناهم میدهد
بى پناه که باشى قدر دیوار را خوب میدانی !
قلبی خاکی داشتم ، آدما خیسش کردند
گِل شد ، بازی کردند ، خشک شد ، خسته شدند
زدند شکستند ، خاک شد ، پا رویش گذاشتند ، رد شدند…
خدایا اونی که تو زندگیمون نیست
تو خوابمونم نباشه خواهشا …
کار سختی پیش رو دارم
"من"
بعد از رفتنت باید زنده بمانم
تو را مثل قانون…
کسی رعایت نمی کند؛
چرا غمگینی دلم؟
تو را برای شکستن سرشته اند…!
مـَن همـــآنــم
خـوب تمــآشـا کن
دختــَرے کہ براے داشتــنــت ...
تمــام شب را بيـدار مـے مانـد
و با تـويــے کـہ نيــستے حرف مے زنـد
دختــرے کـہ ...
زانــو ميــزنـد لبــه تختــش و چشمــــانش را مــے بنـدد
و تنــــهـا آرزويـــَش را براے
هـــزارميـــن بـــــار بـه خـُـــدا يـــاد آور مـــے شود!!!
خـُــدا هم مثــل هميـــشه لبــــخنـد مے زنـد
از ايــن کـہ تــــو آرزوے هميشگے مـــنی...
زندگي تلخترين خواب من است...
خسـته ام خسته از اين خواب بلنـــــــــد
حضورم را بر صفحه دلت تیک بزن !
من حـــــاضرم!
حتی تمام این روزهایی که تو غایبی . . .
تعداد صفحات : 9